آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 170
بازدید کل : 17255
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

  تکامل انسان

     در همجواری ما انسانهایی دیده می شوند که با تاسّف(البته از نظر ما)ناتوانی ذهنی(معلول ذهنی و یا عقب مانده)هستند این آدمها جدای از علّت یابی برای وضعیت ذهنیشان یک آیت و نشانه ای از خداوند برای ما هستند که البتّه این معلولیت را همه ی ما در نوزادی و کودکی داشتیم . یک کودک در بهشت نا آگاهی به سر می برد و عزیز دردانه پدر و مادرش هست , پدر ومادر تا حدّ توانشان همه ی امکانات ر ا نوزاد و کودک تهیِّه می کنند و تازه نازش را نیز می کشند و خیلی زود از خطاهایش میگذرند و او را می بخشند , آری یک کودک با اینکه یک انسان کوچکی هست امّا به جهت اینکه هنوز بهتکامل جسمی,روانی و ذهنی نرسیده است پدر و مادرش اختیاری به او نمی دهند چرا که اگر قرار باشد او دست به هر کاری بزند ممکن است که باعث نابودیش شود امّا یواش یواش که بزرگ و بزرگتر می شود اختیارات او بیشتر می شود تا حدّی که مستقلّمی شود و خود تشکیل خانواده و ... پس مثال آدم و حوّا در بهشت همان بهشت نا آگاهی(جایی که هیچ غم و اندوه و اضطراب و نگرانی و مسئولیت و انعکاس عملی نیست) هست که خداوند همچون پدر و مادر به جهت ناتکاملیشان همه ی احتیاجاتشان را برآورده می کرده ولی هنوز اختیار نداشتند و از لحاظ جسمی و روانی و ذهنی کامل نشدند مثل همین معلولهای ذهنی(منگولها=از خداوند و همه ی آنها و شما معذرت می خواهم)پس این جور آدمها در بهشت ناآگاهی هستند و لازم است همانگونه که برای آدم و حوّای نخستین احترام قائلیم برای اینها هم احترام قائل باشیم و به آنها احترام بگذاریم و محبّتشان کنیم چون آنها مثل یک کودک فقط مفهوم محبّت را می فهمند و با هیچکس دشمنی و کینه ای ندارند هر چند خود آنها به کسی محبّت نکنند , اینها آیت و نشانه ای برای ما هستند تا قدر و منزلت و مرتبه ی خودمان رابشناسیم و درک کنیم که هنوز در راه تکامل قرار داریم و باید به افق آن برسیم و از تکاملمان تا این حدّ از خداوند تشکّر کنیم(خداوندا از صمیم قلب تو را سپاسگزاریم), خودمان را دست کم نگیریم چرا که باید به درجه ای برسیم که جای خدا بنشینیم و اریکه قدرتش را بدست بگیریم (جانشین خداوند در زمین و بستر حرکت به سمت تعالی)و این شعر عارف گرانقدر گویای همین مطلب است که :  ... هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم ...    ادامه دارد ...

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: